چند ضرب المثل مازندرانی
پنج شنبه نون و خِرما دَر کامبی تا اَمِه مِردِه جِه بَرِسِه: پنجشنبه نان و خرما بیرون میدهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.
چایی دِلِه دار دَرِه مِهمون قد بِلِند اِنِه: روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند میآید.
خوی بد بدی صدقه دَر هاکِن تا بدی اون خو بر طرف بَوشِه: خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.
سگ سر او نَشِند تِه دَست گِند موک زَندِه: روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند.
شو بی وقت نونه جارو بَزوئن فرشته ملائکه رِه شِه سِرِه جا بیرون کاندی: شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی.
گرم تندیر سَره دَپوشی تِه وِسِه حادثه پیش اِنِه: سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش میآید.
نِمِک رِه نِشِند بِنِه بِه خاطر این که حضرت زهرا چشم اُو هَستِه: نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است.
وِشنا رِه خورِش نَوِنِه خوره بالش نَوِنِه: آدم گرسنه اهمیتی به خورشت غذا نمیدهد ادم خواب الود اهمیتی به بالشت نمیدهد.
عاروس رقص بلد نیه گِنِه بِنِه تپه چاله دارنِه: عروس رقص بلد نیست میگوید زمین تپه چاله دارد یا ( هموارنیست).
دست که نِمِک نِدارنِه بِل ساتور بِن: دست که نمک ندارد باید آنرا زیر ساتور گذاشت.
اُو که سَرِ جا بُگذِرِه چِه یِک وَجه چِه صد وَجه: آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب.
شاه که سیره خوانِه چِکِنِه زیر دَستون وِشنائی بَمیرن:شاه که سیر باشه میخواهد چکند که زیردستها گرسنه اند.
شاه شاخ دار بِخاستِه لیسِک هم راه دَکِتِه: شاه خواستار حیوان شاخ دار شد حلزون هم به عنوان شاخ دار به راه افتاد.
آدِم دِل خِش بُوئِه خِنِه کِلی پِشت بُوئِه: دل آدم خوش باشد خانه آدم پشت لانه مرغ دانی باشد(اگر آدم دل خوشی داشته باشد زندگی در جاهای کوچک و فقیرانه نیز قابل تحمل است).
آدِم بی مارو خاخِر تونِّه دَوِّه بی همسایه نَتوندِه: انسان بدون خواهر و مادر می تواند زندگی کند اما بدون داشتن همسایه خوب زندگی مشکل است.
آسِمون وِنِه لا هَسِّه زمین وِنِه زیر اَنداز: آسمون برایش لحاف است و زمین برایش زیر انداز.
آدِم عَجول یا چاه کَفِنِه یا چِلّو: انسانی که در کارهایش رفتار عجولانه داشته باشد به مقصد نمی رسد.
اسب هَدیئِه خَر بَئیتِه خِشالی پَر بَئیتِه: اسب خودش را داد و به جایش خری گرفت و از خوشحالی هم به هوا می پرید(کسی که چیز با ارزشی را بدهد و در ازایش چیز بی ارزشی را بگیرد و خوشحال هم باشد!).
اَنِّه مَر بَخِردِه تا اَفی بَیِِّه: آنقدر مار خورد تا افعی شد(شخصی که به واسطه انجام کار خلاف زیاد به صورت یک خلاف کار حرفه ای در آمده باشد).
آخر ماسّه بَشِنّیه: آخر ماست را ریخت(سر آخر نتوانست کارش را تمام کند).
اَتّا دَرزِن شِه خِدّ بَزِن اَتّا گالوج اتّی رِه: یک سوزن به خود بزن یک جوال دوز به دیگران.
اسب پیغوم پِ جو نَخِرنِه: با پیام فرستادن برای اسب اسب جو نمی خورد.
اَتّا پیلکا ماس چَنِّه راغون دارنِه: یک کاسه ماست چقدر روغن دارد.
آش که جا دَکردِ بوئِه همه وَر اَنگوس زَنِّنِه: آش آماده اگر در ظرفی ریخته شود ازهمه طرف به آن انگشت می زنند(اگر دختری خود را بزک کند همه چشمها را به دنبال خود دارد).
اِمسالِه میچکا خوانِه پارسالِه میچکا رِه جیک جیک باد هَدِه: بچه گنجشک امساله می خواهد به گنجشک بزرگتر از خودش آواز خواندن یاد بدهد.
او به امام ندنه تش به یزید: آب به امام نمدهد ونیز آتش به یزید هم نمیدهد.
اَتّا شِفتِه اَتّا محلِّ وَسِّه: یک دیوانه برای( بهم ریختن) یک محل کافی است.
آش لوه سر مِزِّه دارنِه زن نومِزِّه سَر: خوردن آش سر دیگ مزه دارد و زن هم در دوران نامزدی جذابیت بیشتری دارد.
بَپتِه خَربِزه شال نَصیب بونِه: خربزه رسیده نصیب شغال می شود(چیزخوبی نصیب کسی شده که لیاقتش را نداشته است).
بینج پِ وَرمِز او خِرنِه: کنار برنج، علف هم آب میخورد(کسی که با چسبانیدن خود به بزرگی برای خودش شهرتی به هم بزندوبه این طریق امرار معاش کند).
بِنِه بَخِردِه آدِم دارِّ وِجِنِه: آدم زمین خورده درخت را از ریشه میکند.
بامشی رِه گِتِنِه تِه زور دِوائِه وِنِه سَر خاک دَشِنِّیه: به گربه گفتند که ادرار تو دارو است گربه روی ادرار خود را با خاک پوشانید(اگر از آدم بد ذات چیز را بخواهی هرچند در توان او باشد از تو دریغ می کند).
باجا باجا رِه بَد دارنِه زن پِر هر دِتا رِه: با جناق از با جناق بدش می آید و پدر زن از هردو.
بِرمِه کِنِّه نون نَدِنِه: گریه میکند ولی نان نمیدهد(کسی که برای افرا د فقیر دلسوزی میکند ولی حاضر به کمک به آنها نیست).
بِرار کِه فَقیره هَفت پِشت غیر: برادرش اگر فقیر باشد می گوید نسبتی با من ندارد.
بوردِه اَبروی بِنِّه رَج هَکِنِه بَزوئِه چِشِّه کور هَکِردِه: رفت زیر ابرو را درست کند زد چشمش را هم کور کرد(کسی که میخواهد نقصی را بر طرف کند اما بیشتر خرابی به بار آورد).
پیش دَکِتی پِشتِ سَر رِه هَم هارِش: جلو که افتادی به پشت سرت نیز نگاهی بنداز(اگر به مال و مقامی رسیدی به افراد زیر دست خود نیز گوشه چشمی داشته باش).
پلا احمدِشه فاتح ممدِ: پلوی احمد را می خوری وبرای محمد فاتحه می خوانی!(از کسی که به تو نیکی کرد تشکر نمیکنی ولی از دیگری تشکر می کنی).
پر کنگِ شلوار خشتک نِدارنِه وچه باد کنّه: شلوار پدرش کهنه و پاره است بچه اش تکبر می کند!(فرزندی که پدرش فقیر باشد ولی با این حال افاده داشته باشد).
پسته بی مغز دِهون واز هَکِنِه رسوا بونِه: هنگامی که پسته دهان بسته بدون مغز را باز کنی رسوا می شود(کسی که نسنجیده سخنی بگوید و خود را رسوا نماید).
پشیل کد خدا بَئیِه: پشیل (نوعی خزنده کوچک که مثل کرم زمین را سوراخ میکند ) کدخدا شد(فرد بی تجربه و بی لیاقتی به پست مهمی رسید).
پز عالی جیف خالی: افاده زیاد با جیب خالی(کسی که آه در بساط نداشته باشد ولی اهل تکبر و افاده باشد).
پتک پِتک زنّه راه شونه: با ناز و کرشمه راه می رود.
تِه تَش مِرِه گَرم نَکِردِ تِه دی مِرِه کور هَکِردِه: آتش تو ما گرم نکرد که هیچ ! دودش چشم ما را کور کرد(کسی که بخواهد کمکی بکند اما ضرر زیادی برساند).
تِه بَوّی گل دسته همه گِنِنِه هَسِّه: تو که بگویی گل دسته همه می گویند درست است(خانم هایی که از شوهرانشان می خواهند احترام آنها را داشته باشند تا دیگران هم از شوهرانشان تبعیت کنند).
تیم جار خِس همه شو پادشاه رِه خو ویندِنِه: کسی که کنار خزانه برنج میخوابد خواب پادشاه شدن خود را می بیند(فردی که با داشتن مال اندکی آرزوهای بزرگی را در سر بپروراند).
تا تِه دار دارنِه ولک تِه سِلام دارنِه عَلِک: تا هنگامی که درخت تو میوه دارد به سلام تو جواب می دهند(تا موقعی که صاحب ثروت هستی به تو احترام می گزارند).
تو که راغون نِداشتی وینگوم چِه کاشتی: تو که روغن نداشتی چرا بادمجان (که روغن زیادی برای سرخ شدن میخواهد) کاشتی؟
تَش سَرِ تَش بِشتِه: روی آتیش آتیش گذاشت(هنگامی که دو خبر بد را پشت سر هم به یک نفر بدهند).
تِرشِ اِنار شیره نَئؤنِه: انار ترش شیرین نمی شود(کسی که به زور و حیله بخواهد خودش را در دل مردم جای دهد).




